جمعه، آذر ۳

کسی چه می داند

کسی چه می دانست
که اینگونه خواهد شد
کسی چه می داند
که چگونه خواهد شد
زندگی تمامش
همین ندانم کاری هاست

دوشنبه، آبان ۲۲

پیچیدگی


آدم هایی دور ما هستند که خودشون پیش خودشون از دست ما بابت یه کار صد در صد بی منظوری ناراحت می شن بدون اینکه روح ما خبر داشته باشه. بعد خودشون پیش خودشون با ما قهر می کنن. بعد ما متوجه می شیم که یه مدت نیستن اما می زاریم به حساب گرفتاریشون اما اونا قهرن. واکنشاشون هم اینه که لایک نمی زنن مثلن. ریتوییت نمی کنن. یا مثلن توییت های کنایه آمیز می فرستن و کارای این شکلی. بعد از یه مدت که بهشون زنگی می زنیم خودشون پیش خودشون فک می کنن ما اومدیم منت کشی. بعد خودشون پیش خودشون ما رو می بخشن. بعد دوباره با ما دوست می شن و ما هم فک می کنیم گرفتاریشون خوب لابد تموم شده. و هیچ وقت هم روحمون خبردار نمی شه که اینا با ما قهر بودن و از این حرفا. بعد دوباره لایک می زنن، ریتوییت می کنن.......

یکشنبه، آبان ۲۱

کارهایی که تنهایی با ما می کند 2


چند وقتی ست که کنجی از ذهنم واژه "تنهایی" پررنگ شده. حرفیه که بصورت روزانه از دهن همه خارج میشه. به چی میگیم تنهایی؟ چرا میگیم تنهایی؟ چه حسی پشت این کلمه هست که باعث همدردی یا کدورت بین آدمها میشه!

آدما رو نگاه می کنم.

بعضی ها اصلا دوست ندارن با خودشون تنها باشن. انگار دنیای درونشون یه هیولای ناشناخته و بزرگه که ازش می ترسن. آدما همیشه از چیزای ناشناخته می ترسن.

بعضیا تنهایی رو به نداشتن همراه میگن.

بعضیا فکر می کنن که اگه مورد نامهری قرار بگیرن، تنها شدن.

و خیلی چیزای دیگه.

بعضی ها هم با زمانهای خالیشون، وقتایی که کسی پیششون نیست، به قول معروف زمان های تنهایی شون خیلی حال می کنن. اصلا دنبال این میگردن که تنها باشن.

مثل خودم. عاشق یک روز تنها و پرکار توی کتابخونه م. بعضی روزا شاید روی هم رفته پونزده تا کلمه هم حرف نمی زنم.

این برای من آزار دهنده نیست.

به این فکر می کنم که چی میشه که من احساس تنهایی کنم؟

اینکه وقتی بخوام چیزی رو به کسی که می خوام بگم، و نتونم. یا احساس نیاز به حضورش کنم و نداشته باشمش. و اینها همگی باید چاشنی عاطفی داشته باشه، در غیر این صورت حس تنهایی نمیاد سراغم.. به این فکر کردم که کی این طوری میشه. وقتی که الکی خودمو بندازم تو معذوریتی چیزی که نتونم حرف بزنم و راحت باشم.

خیلی چیزاها پیچیده س اما در عین حال میتونه ساده باشه.

برای خودم خیلی جالب بود که این قضیه رو توی خودم دیدم.

دلم خواست بهت بگم.

حتمن که تو بهش فکر کردی، نظرتو در مورد این قضیه بهم بگو. دوست دارم بدونم "تنهایی" تو دایره زندگی و واژگانت چجوریه. تو با من خیلی فرق می کنی و این که بدونمش برام جذابه.

البته این نگاه اصلا قطعی نیست. چون تجربم کمه و ممکنه هر لحظه اتفاقی بیفته که  بنظرم این حرفای الانم اشتباه بیاد و اصلا فکر کنم که چه کاریه که آدم بخواد به این چیزا فکر کنه.

شاید الان تو یه چیزی بگی و نظر من صدوهشتاد درجه برگرده. اصلا در موردش با بقیه حرف نزدم.

 چه بهتر میشه اگه در این مورد باهم بیشتر حرف بزنیم.

: )



سه‌شنبه، آبان ۱۶

بازگشت


بعضی از کلمات که ظاهرا با بی خیالی بر زبان جاری می شود، ناگهان جنبه ای اسرار آمیز و سرنوشت ساز به خود می گیرد، سنگین می شود، به صورت عجیبی سنگین می شود، از گوینده پیشی می گیرد و در جایی، در لحظه نامعینی از آینده، اتاقی را می شکافد و با دقت و قطعیتی هراس انگیز به خود گوینده اصابت می کند. #قطار به موقع رسید #هاینریش بل #کیکاووس جهانداری

دوشنبه، آبان ۱۵

در رسیدن

روزی سرانجام به "آنجا" می رسی، اما آن روز روزی ست که آنجا دیگر، "آنجا" که می خواستی به آن برسی، نیست.

پنجشنبه، آبان ۱۱

تئوری جمعیت

کیفیت یک جمع با تعداد نفرات حاضر در آن جمع رابطه عکس دارد. یعنی هر چی تعداد آدمای اون جمع بیشتره، کیفیت اون جمع کمتره. اصلنم ربطی به کیفیت تک تک آدمای حاضر در اون جمع نداره. چه بسا هر کدوم به تنهایی آدمای جالب و قابل تاملی باشن. دلیلش هم اینه که نمی دونم چرا، اما آدما توی جمع های کوچک تر کیفیت های بیشتری از خودشون بروز می دن در حالی که همون آدما با بزرگ تر شدن جمع، آدم های سطحی تر و حوصله سربری می شن.

امتحان کنید. با یه آدم دو تایی برید قدم بزنید. بعد یه روز دیگه باهاش در یه مهمونی شرکت کنید. بعد رفتاراش و نگاهش رو به همه مسائل دور و بر مقایسه کنید. به یک شکاف فاحش کیفی می رسید بین رفتاراش در اون دو حالت.

برا همین اگر اولین بار با کسی در یه جمع آشنا شدید اصلن راجع به رفتارش قضاوت جامعی نکنید. بهش فرصت بدید که در یه جمع دو یا سه نفره هم خودش رو نشون بده. همین طور اگر با یه آدمی در یه دیدار خصوصی آشنا شدید، بعد باهاش تو یه جمع بزرگتر شرکت کردید از رفتارش تو اون جمع شوکه نشید. این همون آدمه.

این تئوری تقریبا (و نه دقیقا) همون قضیه جوگیر شدن آدماس که می گیم فلانی آدم خوبیه اما الان جو گیر شده.