پنجشنبه، اسفند ۶

چه

عبور از منطقه مین


معلم نیستم
تا عشق را نشانت دهم
ماهی به یاد گرفتن نیاز ندارد
تا شنا کند
گنجشک تا بپرد
تنها شنا کن
بپر !!
عشق در کتاب نیست
عاشقان بزرگ
خواندن بلد نبودند





نزار_قبّانی
صد_نامه‌ی_عاشقانه

یکشنبه، اسفند ۲

از شما

از شما 
عاجزانه
خواهشمندیم
که تا روز آخر عمر
یعنی روزی که خواهیم مرد
یادی از من نکنید
و تا می توانید
دور باشید

مرسی

چهارشنبه، بهمن ۲۸

بشقابی


زمان با سرعت تکان‌دهنده‌ای گذشت. در یک صبح زیبای ماه آوریل، پسر دنبال فنجانی قهوه بود که روزش را با آن آغاز کند و در همان‌حال دختر، برای ارسال نامه‌ای سفارشی از شرق به غرب می‌رفت. درست در امتداد همان خیابان باریک، آنان در آن گوشه از خیابان از کنار همدیگر گذشتند. پرتو ضعیفی از خاطرات گذشته برای لحظه کوتاهی در دل‌هاشان سوسو زد. هریک نفسش را در سینه حبس کرد و می‌دانست که :
"آن دختر، دختر صد در صد دل‌خواه من بود"
"آن مرد، مرد صد در صد دل‌خواه من بود"
اما پرتو خاطرات‌شان بسیار ضعیف بود و دیگر وضوح چهارده سال قبل را نداشت. آنان بی هیچ‌ گفت‌و‌گویی از کنار همدیگر رد شدند و برای همیشه در میان جمعیت ناپدید شدند.

#دیدن_دختر_صددرصد_دل‌خواه_در_صبح_زیبای_ماه_آوریل #هاروکی_موراکامی



#یاد #دیزین #زمستان نود #بشقابی (به این دبل‌ها می‌گن چکشی ولی ما به همش می‌گیم بشقابی)