این حوصلهها دیگر در من نیست
شاید علائم میانسالی باشد
یا نشانههای یک بیماری مزمن
در آستانه سی سالگی
این کارها مال نوجوانی هایم بود
من دیگر انرژی این کارها را ندارم
که بوسه یاد کسی بدهم
معاشرت تمرین کنم
مشق آغوش بدهم
خامیهای دخترانه را حوصله کنم
تربیت اسف باری را عوض کنم
و دست کسی را بدزدم از روی پای خودش
بگذارم روی گردنم
که اینجا را نوازش کن بچه جان