سه‌شنبه، مرداد ۱۰

محو

تمام دلم محو می شود
وقتی
به پهنای تمام صورتت
می خندی

وقتی سیاه پوشان نفرت زده
با مسلسل های آهنی
به معجزه خنده ات
رو به دیوار می کنند
و تو مثل پرنده ای
سر می خوری از میانشان
و خیابان تاریک
از مستی تو
لبالب می شود

خنده هایت حقیقت اند
و تمام این مسلسل ها
دروغ می گویند

مرداد نود و یک

یکشنبه، مرداد ۸

نظریه

ما نود و نه درصد واکنشی زندگی می کنیم. بیشتر کارهایمان، شغلمان، روابطمان، تفریحاتمان حتی واکنشی هستند. واکنشی به فشارها و اتفاق ها و نیازها و کلن اکت های محیط یا محیط های بیرونی. خیلی کم پیش می آید و شاید اصلن پیش نیاید که ما ابتکار عمل را به دست بگیریم. نیازها و اتفاق ها و فشارها را بازتعریف کنیم. و ما اکت بزنیم و محیط اطراف پاسخ بدهد. معمولن قبول کرده ایم و زیر بار رفته ایم که در همین اشل های تیپیکال و با همین هیجان های بای دیفالت که روی مثلن حوادث اطرافمان به صورت پیش فرض نصب شده حال کنیم و به همین مقدار شادمانی و خوشحالی بسنده کنیم. نمی دونم اصلن تونستم چیزی رو که می خوام بگم یا نتونستم. 

توییتر

آواتارها خندانند
توییت ها غمگین
و هیچ کدام
مطلقا راست نمی گویند

مرداد 91
راااازهایی
که آدم را
پیر می کنند

دوشنبه، مرداد ۲

مخاطب خاص

عکس هایی هستند
خیلی ها دادشان در می آید
که چه عکس گنگی
و تنها یک نفر
با دیدنش
لبخند می زند
و پرتاب می شود به خاطره ای دور
...
عکس هایی هستند
که تنها یک نفر
می فهمدشان
حتی اگر به تیراژ میلیون
منتشر شوند
تنها یک نفر
همه چیز عکس را می داند
...
و شعرهایی هستند
و قصه هایی هستند
و فیلم هایی
و چشمک هایی
و شکلک هایی
و حتی
...
مرگ هایی
که تنها یک نفر
در مراسم ترحیم
همه چیز را
درباره آن مرگ می داند

تیر نود و یک - دماوند

سه‌شنبه، تیر ۲۷

کجا

راس می گی
آدما دو جورن.
وقتی بهشون می گی "بریم ؟"
یه دسته می گن : "بریم"
یه دسته دیگه می گن "کجا ؟"
خوب دسته اول باحال ترن
قبول دارم اینو
اما
معمولن کسایی که میون راه
کم میارن
جا می زنن
در می رن
از دسته اولن.
که اولش نپرسیدن "کجا ؟"
حالا وسطش فمیدن که باهاس می پرسیدن

چهارشنبه، تیر ۲۱

کلیک

کسی ما را می پاید
پشت این نقاب های شیشه ای
کسیست پنهان که
حواسش به همه ما هست
این همه احتیاط
ما را خفه کرده است
اعتبار این دنیای مجازی
فقط به حضور توست

سه‌شنبه، تیر ۲۰

173

دوست دارم با تو
راز داشته باشم
رازهای بزرگ
که هر بار هم را می بینیم
چشمکی بزنیم
و راز شماره
مثلن صد و هفتاد و سه را
بی هیچ کلامی
به هم یادآوری کنیم

تیر نود و یک

دوشنبه، تیر ۱۹

گردش

آدمهایی هستن که هر روز توی صورتت لبخند می زنن. ازت تعریف می کنن. از لیاقتت، شعورت، درایتت، هوشت، توانایی های منحصر به فردت. واسه دیگرانم حتی تعریف می کنن که فولانی بسیار آدم وارسته و فولان و بهمانیه. بعد ........ کافیه که یه دعوای نیمچه اساسی با هم بکنید. یهو واقعیت فکرشون در مورد تو میاد روی آب. و چقدر این واقعیت با حرفای قبلی در تضاده. یهو می بینید خاطراتی پوسیده رو از هفت توی گذشته های حتی خیلی دور می کشن بیرون، استناد می کنن به اتفاقاتی که اصلن باورتون نمی شه بهش توجه کرده باشن، رجوع می کنن به حرف آدمایی که همیشه فک می کردید یه قرون واسشون ارزش ندارن، و تورو به چیزایی متهم می کنن که چارشاخ می مونی از این همه تضاد. نامرد، عوضی، نون به نرخ روز خور، پولکی، شارلاتان، حزب باد و ....

خئلی باید مراقب بود. چیزهایی که آدمها در روزهای خوب، در مهمونی، در کافه، در رخت خواب و در اینجور جاهای خوب می گن، معمولن ربط زیادی به حقیقت فکرشون در مورد شما نداره. زیاد فرو نباس رفت توی این حرفا. البته استثنا هم وجود داره. استثنا اونایین که الکی هر تعریف و تمجیدی رو به خیک دیگرون نمی بندن.

چای

چای های دو نفره ای
که سرد می شوند
یخ می کنند
هنوز هم
واضح ترین نشانه ی عشقند

یکشنبه، تیر ۱۸

کباب 2


یكي از معروف‏ترين چلوكبابي‏هاي تهران نامش چلوكباب شمشيري بوده و مالک آن حاج حسن شمشيري نام داشته است. این چلوکبابی در قسمت شرقي سبزه ميدان قرار داشت و در زمان رضاشاه تاسيس شده بود. بعدها اين چلوكبابي به يك ساختمان چهار طبقه منتقل شد كه طبقه اول آشپزخانه بود طبقه دوم مخصوص مغازه دارها و بازاريان و افراد مجرد و طبقه سوم
و چهارم براي خانواده ها و مقامات در نظر گرفته شده بود. هر طبقه با آئينه هاي زيادي تزئين شده بود و خود آقاي شمشيري بر طبقات سوم و چهارم شخصا نظارت مي كرد.


از ساعت ۱۱ صبح بوي كباب و برنج كه در چلوكباب شمشيري پخته مي شد فضاي آن اطراف را پر مي كرد و رهگذران را براي خوردن چلوكباب به هوس می‏انداخت. چلوكبابي كه در شمشيري ارائه مي شد شامل يك بشقاب برنج همراه با كره و دو سیخ كباب بوده است.


آقاي شمشيري از ياران وفادار و حاميان صنعت ملي شدن نفت توسط دكتر مصدق بوده است و در سال ۱۳۲۰ با پرداخت مبلغ يك مليون ریال جهت خريد اوراق قرضه و حمايت از ملي شدن صنعت نفت اقدام مي كند. بعد از كودتاي ۲۸ مرداد و دستگير شدن مصدق توسط زاهدي، شمشيري نيز دستگير مي شود و به جزيره خارك تبعيد مي شود. هم بند او در خارك كه نامش كريم كشاورز مي باشد در خاطرات شخصي اش نوشته است كه شمشيري متعهد شده بود كه بهترين كباب كوبيده و برگ را به هم سلولی‏هايش بدهد كه این وعده هیچگاه عملی نشد. درباره چلوكباب شمشيري و كبابهايش توسط بسياري از نويسندگان و داستان‏نويسان نوشته هاي زيادي به تحرير در آمده است و در اين نوشته ها از چلوكباب شمشيري به عنوان يكي از قديمي ترين و خوشمزه ترين كباب‏ها در ايران نام برده شده است.

کباب

اعتمادالسلطنه در نوشته هايش نقل مي كند : اولين چلوكبابي نامش نايب بوده است كه در بازار تهران قرار داشته است و شبيه رستورانهاي اروپائيان غذا را بر روي ميز سرو مي كرده است. پيشخدمت‏هاي رستوران نايب در آن زمان برنج ها را به صورت ‏هرم در بشقابها قرار مي دادند و همراه آن تكه كره اي نيز سرو مي‏شده است. پيشخدمت‏ها يكي يكي برنجها را بر سر ميزها مي‏بردند و بلافاصله نفر بعدي كبابها را با سيخ در بشقابها قرار مي داده است. در آن زمان هر نفر مي توانسته هر چند تا مايل بوده است كباب بخورد و مبلغي كه از مشتريان گرفته مي شده است يكسان بوده است و فرقي بين كسي كه يك  سيخ كباب خورده و چهار يا پنج سيخ نبوده است.

چهارشنبه، تیر ۱۴

لطفا مانع بسته شدن در نشوید.

سه‌شنبه، تیر ۱۳

در بی معرفتی زن ها
که شکی نیست
بیا راجع به چیزهای دیگر صحبت کنیم

مدرسه پشتی

من
هر روز با بچه های مدرسه پشتی
در مراسم صبحگاه شرکت می کنم
از جلو نظام می دهم
دعا می خوانم
و از ته دل
برای کسانی که دوستشان ندارم
آرزوی سلامتی می کنم

یکشنبه، تیر ۱۱

دنیا بدون من

تلخ است
ولی واقعی
دنیا
بدون ما
خیلی خوب به کارش
ادامه می دهد
نه توقفی
نه هیچ مشکلی
نه حتی کوچکترین خللی

دنیا بدون ما
خیلی خوب
به کارش ادامه می دهد
حتی بهتر از زمان حضور ما

عشقمان می رود خانه بخت
دوستانمان بدون ما پوکر بازی می کنند
شرکت نیروی تازه ای می گیرد
که وانگهی
از ما خلاق تر و با سوادتر است
حتی بچه هایمان
ممکن است به یکی دیگر
بگویند بابا

خرداد 91