یکشنبه، مرداد ۹

صداقت خوراکی‏ها

درب هر خوراکی تازه ای را که باز می کنیم اولین راه ما برای تشخیص کیفیت بعد از مشاهده، بو کشیدن است. دماغمان را نزدیک می کنیم و بو می کشیم، اگر بوی مطبوعی داشت و یا لااقل بویی مطابق انتظار ما داشت، گل از گلمان می شکفد و اگر بوی بدی داشت سرمان را فوری عقب می کشیم و از خوردن خوراکی پرهیز می کنیم.

این موضوع قبل از آنکه به خاطر شامه قوی و تیز ما باشد، به خاطر صداقت بی بدیل خوراکی هاست. همان بویی را می دهند که باید بدهند. نان کپک زده، خامه فاسد شده، غذای مونده، این بیچاره ها با صداقت تمام همان بویی را می دهند که باید بدهند. چرا ما برای تشخیص یک آدم عوضی، یک آدم دروغ گو، یک آدم چند رو، یا یک آدم کلاهبردار، آدم ها را بو نمی کشیم ؟؟؟ چرا صورتمان را نزدیک صورتشان نمی بریم و مثل غذاها بو نمی کشیم که اگر فاسد و مانده بودند به سمتشان نرویم. چون آدم ها در ارائه بوی واقعی شان صداقت ندارند. یکی را می بینی ذاتش آشغال است اما بوی عطرهای گران قیمت کریستین دیور و هرمس را می دهد. یکی هم می بینی آدم نازنینی ست اما یادش رفته یک هفته حمام برود توی این چله تابستان. کاش می شد آدم ها را هم مثل غذاها بو کشید. کاش آدمهای بد هم مثل غذاهای فاسد شده از ده متری بوی گندشان دنیا را بر میداشت و اینقدر وقت و انرژی آدم مصروف شناخت آدم ها نمی شد و بماند که آخرش هم هیچ آدمی را نمی شود شناخت. کاش اینقدر این موضوع جدی بود که آدم اگر کار بدی می کرد، خودش از بوی گند خودش خفه می شد.