یک بار سوار تاکسی بودم در کریم خان که ترمز کرد پشت چراغ راهنمایی سر حافظ. ساعت 10 شب بود. جوانکی آن جا بود که راه می رفت و می لرزید و مرتب به این طرف و آن طرف ندا می داد که "سر جمهوری 2 نفر" و بعد تاکید می کرد که "کرایه 500 تومنه هاااا". در حالی که نه کسی آنجا بود و نه طرف اتوموبیلی داشت. راننده گفت بیچاره دیوانه است. و بعد گفت : "دیوانگی البته بد نیست، زمانه زمانه بدی ست برای دیوانه شدن".
سهشنبه، خرداد ۱۰
دیه
میگن دیه بیشتر شده. قیمت خون آدمیزاد با نسبتی عجیب با قیمت گوسفند و شتر بالا میره. اما قیمت آدم زنده همینجوری داره میاد پایین.هیچ نسبتی حتی با قیمت گوسفند و شتر هم نداره.
صداهای جرم گم شدند

دوباره رفتم برای دیدن "جرم" کیمیایی، با کمال تعجب متوجه شدم صداهای دوبله از روی فیلم برداشته شده و صدای خود بازیگرها جایگزین شده. خیلی نسخه دوبله شده بهتر بود. حال و هوای بهتری داشت. جالب اینکه خیلی دیالوگها عوض شده بود. یعنی سر صحنه یک چیز گفته بودند و در دوبله یک چیز دیگر که متنهای دوبله هم بسیار جذابتر بود. صداهای جرم رسما گم شدند چون هر چه سایتهای خبری را هم می گردم خبری یا توضیحی در اینباره پیدا نمی کنم.
ميهمان خانه مهمان كش روزش تاريك

خواهران و برادرانم تقاضای بنده را بپذیرید و بر احساسات، روحیات و دغدغههای فردیتان، به خاطر خدا و مردم، غلبه کرده و آنها را به نفع یک حرکت منطقی و تدریجی کنترل کنید. به خصوص جوانان عزیز میهنم، با همه حقی که در عصبانی و احساساتی شدن در زیر فشارها و سرکوبها و دروغها و تهمتها دارند، به خاطر نسل خودشان و آینده مردم و مملکتشان باید برخوردهای ولو واکنشی و احساسات پاکشان را کنترل کنند و درسهای تاریخ پرفراز و نشیب و مملو از درد و رنج و هزینههای بسیار ایران عزیز را آویزه گوششان نمایند و الا صداقت و شجاعت ستودنی و قابل احترامشان برای دستیابی به آزادی و عدالت کافی نیست.
دوشنبه، خرداد ۹
از شش جهتم راه ببستند
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید ... حق با شماست
- Posted using BlogPress from my iPhone
عشق گوید ... حق با شماست
- Posted using BlogPress from my iPhone
یکشنبه، خرداد ۸
ننشسته ای چه دانی
شب را تحمل کرده ام / بی آنکه به انتظار صبح مسلح بوده باشم
- Posted using BlogPress from my iPhone
- Posted using BlogPress from my iPhone
شنبه، خرداد ۷
کلاس زبان دارم
با آدم های خیلی با برنامه که صد جور کلاس و برنامه ریزی دارن نباید رفاقت کرد. این آدما هیچ وقت به دلتنگی و گرفتاریت نمی رسن چون گرفتارن خودشون. فقطم وقتی خودشون گیرن یا تنهان یادت می کنن.
- Posted using BlogPress from my iPhone
- Posted using BlogPress from my iPhone
جمعه، خرداد ۶
چهارشنبه، خرداد ۴
بالا
بالاترین خوندن مث معاشرت کردن با آدمای خالی بند می مونه، هیجان زده می شی اما تهش هیچی نیست. بالاترین می خونی باید حواست باشه که اخبار رو همه رو ضرب در چهل درصد ضریب اغراق، بیست و پنج صدم ضریب خالی بندی و پنج درصد ضریب عناد بکنی. بعد تازه شاید یه چیزایی دستت بیاد
سهشنبه، خرداد ۳
اینجا بشکنم یار گله داره
یکی از بدبختی های ما ایرانی های گویا مسلمان تلویحا غرب زده اینه که از هر مناسبتی سه تا داریم. یه اسلامی یه باستانی یه دونه هم جهانی از خیر هیچ کدومش هم نمی شه گذشت. یه روز زن اسلامی، یه دونه جهانی یه دونه باستانی. یه بار روز عشق جهانی، یه بار باستانی، یه بار اسلامی (که گویا جدیدا کشف شده). بعد در بعضی مناسبت ها هم اینها جداگانه عمل می کنند. این عید داره اون عاشورا داره اون یکی کریسمس داره بعد اینا میفته رو هم اصلن یه وضعی می شه. خلاصه بد گرفتاریم آقا بددددد
دوشنبه، خرداد ۲
بربری و نوشابه
ته جیبم را ریختم بیرون، یک صد تومنی هم از تو داشبورد پیدا کردم. جمعش شد هزار و صد تومن. و سر نونوایی بر نیاورون سلامت، که یه بربری ازش گرفتم و از بقالی بغلی هم یه آب میوه و زدم به بدن. دویست تومن هم دادم به یه گدای مهربان. سر بالا و شکم سیر
- Posted using BlogPress from my iPhone
- Posted using BlogPress from my iPhone
یکشنبه، خرداد ۱
پیچ
توضیح می دهی
باور نمی کنند
توضیح نمی دهی
دلخور می شوند
اعتنا نمی کنی
عصبی می شوند
اعتنا می کنی
جو گیر می شوند
عصبی می شوی
فرار می کنند
عصبی نمی شوی
حمله می کنند
باور نمی کنی
توضیح می دهند
باور می کنی
خرت می کنند
- Posted using BlogPress from my iPhone
باور نمی کنند
توضیح نمی دهی
دلخور می شوند
اعتنا نمی کنی
عصبی می شوند
اعتنا می کنی
جو گیر می شوند
عصبی می شوی
فرار می کنند
عصبی نمی شوی
حمله می کنند
باور نمی کنی
توضیح می دهند
باور می کنی
خرت می کنند
- Posted using BlogPress from my iPhone
سید خندان

شنبه، اردیبهشت ۳۱
شاهدان
بالشم
پیرهنم
چراغم
همه شاهدند
که تا بامدادان آخرین روز ماه
بیدار و بیتاب ماندم
ساعتی به انتظار تو
ساعتی در کنار تو
ساعتی به بدرقهات
و تا سپیده بو کشیدنت
نگران
جوانتر که بودم
انگار
اردیبهشت در دلم بود
اردیبهشت در دلم بود
زورم زیاد بود
اعتماد به نفس بالا
سی و یک اردیبهشت راه میافتادم به عربده کشی
که اردیبهشت در دل ما ادامه دارد
حتی اگر شب و روز
بر ما گلوله بارد
اما الان بند شدهام به همین بوی درختها
که بهشان میگویم بوی جفتگیری درختها
این بوی عجیب
که هر مرد بالغی و هر زن از آب گذشتهای
میداند که شبیه بوی چیست
و وقتی میپرسی یا میگویی
ریز میخندند
ریز میخندند
خلاصه بند شدهام به همین بوی درختها
نگرانم که تمام شود
خرداد که بیاید
این بو میرود
و بدون اینکه به تقویم نگاه کنی
میتوانی رفتن اردیبهشت را از بوی هوا بفهمی
این بو میرود
و بدون اینکه به تقویم نگاه کنی
میتوانی رفتن اردیبهشت را از بوی هوا بفهمی
حس پیری دارم
نگرانم
از همان جنس نگرانیهای تمام شدن غزلهای سعدی
که مثلن غزلی نماند که نخوانده باشماش
نگران رفتن اردیبهشتم
حافظ سه
نقش
خیال
روی تو
تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بی خواب
می زدم
آخرین سپیده دم اردی بهشت
- Posted using BlogPress from my iPhone
خیال
روی تو
تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بی خواب
می زدم
آخرین سپیده دم اردی بهشت
- Posted using BlogPress from my iPhone
چهارشنبه، اردیبهشت ۲۸
بلیت
منشی شرکت یه بلیط آورده داده دستم می گه این بلیط برگشته، تاریخ رفت هنوز مشخص نشده. یعنی من الان می دونم کی بر می گردم اما نمی دونم کی می رم یا همچی چیزی
اين دم نکنم نشاط کی خواهم کرد

از خیام زیاد باید گفت. در شهر نسیههای بی سر و ته و آرزوهایی که افق برآورده شدنشان از نقطه تلاقی خطوط موازی هم دورتر است و در زمانهی سال بی پایان نان و تره که گویا هیچگاه قصد ندارد به نان و کره برسد و در میان مردمانی که از اخلاق تا خشونتشان فقط در گرو اجر ثواب و وحشت عقوبت گناه است، از خیام و هیچهای خانمان برانداز، زیادتر باید گفت. باید که پیاله پیش آورد، می باید خورد، آب نقد بر عطش نسیه باید ریخت و خوش باید بود که همین به اصطلاح و فقط مزرعه توشه اندوزی، بستر چه بسیار عاشقان سربهدار و زیباییهایی بوده است که چشم زیباشناس و اهل نظر خواهد که قدر حال بداند و هر آن این سهبعدی پرپیچ را پایان جهان بداند. در سرزمین قصههای حسین کرد و پر چانههای الیالابد، ایجاز خیامی باید که چهارپاره کند مثنویهای هفتاد من کاغذ را.
لب بر لب من نهاد و می گفت به راز
می خور که بدین جهان نمی آیی باز
بیست و هشت اردیبهشت، روز بزگداشت عمر خیام
سهشنبه، اردیبهشت ۲۷
بانجی
گفتم نیای می میرم
نیومدی
منم همه سعی ام رو کردم ولی خوب همیشه همه چیز اونطوری که آدم می خواد جلو نمیره دیگه، خلاصه زنده موندم الانم جات خالی دارم می رم با بچه ها بانجی جامپینگ.
- Posted using BlogPress from my iPhone
نیومدی
منم همه سعی ام رو کردم ولی خوب همیشه همه چیز اونطوری که آدم می خواد جلو نمیره دیگه، خلاصه زنده موندم الانم جات خالی دارم می رم با بچه ها بانجی جامپینگ.
- Posted using BlogPress from my iPhone
دوشنبه، اردیبهشت ۲۶
ر ف ی قاف
رفیقی دارم که به معنای کلمه رفیق است، یعنی دقیقا ر ف ی قاف
- Posted using BlogPress from my iPhone
- Posted using BlogPress from my iPhone
یکشنبه، اردیبهشت ۲۵
تا که شب چه زاید باز

هر روز صبح منتظر کار تازه ی دکتر احمدی نژادم. یعنی صبح که روزم را شروع می کنم، حتم دارم برای امروزم هم سورپرایزی چیزی خواهد داشت.
به شعر آرم این نامه را

بیا تا به شادی خوریم و دهیم
چو گاه گذشتن بود بگذریم
بیست و پنج اردیبهشت
روز بزرگداشت فردوسی بزرگ
و به یاد استاد ابوالحسن صدیقی و مجسمه مرمرین میدان فردوسی تهران
شنبه، اردیبهشت ۲۴
پنجشنبه، اردیبهشت ۲۲
آخی
فکر کن ...
ما هم یک روز
عاشقانه های جوانی هایمان را
برای جوانکی با شور باز خواهیم گفت
و او در حالی که زیر چشمی به صفحه تلفن اش نگاه می کند
آهی می کشد و می گوید : "آخی ............................... "
- Posted using BlogPress from my iPhone
ما هم یک روز
عاشقانه های جوانی هایمان را
برای جوانکی با شور باز خواهیم گفت
و او در حالی که زیر چشمی به صفحه تلفن اش نگاه می کند
آهی می کشد و می گوید : "آخی ............................... "
- Posted using BlogPress from my iPhone
تگ
مامان بزرگم وسط حرف های خواهر و برادرم وارد شد و پرسید تگ گردن یعنی چی و حالا خواهرم بیست دقیقه ست داره مفهوم تگ کردن رو واسه مامان بزرگم توضیح می ده و وضعیت بسیار بانمکی شده.
چهارشنبه، اردیبهشت ۲۱
سعدی یک
عمر برف است و آفتاب تموز *
اندکی ماند و خواجه غره هنوز
*تموز : ماه اول تابستان
- Posted using BlogPress from my iPhone
اندکی ماند و خواجه غره هنوز
*تموز : ماه اول تابستان
- Posted using BlogPress from my iPhone
سهشنبه، اردیبهشت ۲۰
به راه بادیه مردن
همیشه همین طوری است. کسی در جهان اصالتن با مسیر کاری ندارد. حال در مسیر نیست برای کسی. همه طرفدار مقصدند. فقط و فقط اگر مقصد خوشایند باشد و اطمینان داشته باشند که مقصد باب میل خواهد بود، به مسیر هم گوشه چشمی دارند. و همین "گوشه چشم" هم اگر بر حسب تصادف و اتفاق، مقصد خوب از آب درنیامد، تبدیل می شود به "فحش و فضاحت". آدمی خواهی نخواهی نتیجه گراست. مسیر را به عشق نتیجهاش می رود. در حالی که بیشتر زندگی ما در همین مسیرهای با نتیجه نامعلوم سپری می شود. و خوب بیشترش هم طبعا با نارضایتی و خوددرگیری و فضاحت همراه است. این تردید در حصول نتیجه دلخواه، در رابطه دوچندان می شود. برای همین هم هست که بیشتر روابط انسانی شبیه سرمایه گذاری اند. رابطه را هم جان به جانش بکنی افقاش تردید است و شک. ذات رابطه مجبور می کند آدم را که یا با مسیر حال کند یا به گاییدن برود. امروز نرود فردا می رود. نتیجه رابطه همان مسیرش است. تناقض رابطه دقیقن همین جاست. و درست برای همین است که اکثر ملت در روابط انسانی شان به گاییدن می روند. یک سال دو سال با یکی حال می کنند بعد آخرش که جدا شدند، فحش را می کشند به همان سالها و قیافه آدم های مغبون را به خودشان می گیرند. انسان فانی خودخواه، همه چیز را فقط برای خودش و ابدی می خواهد و غافل است از اینکه وجود خودش اولین قسمت غیرابدی ماجراست.
یکشنبه، اردیبهشت ۱۸
بي لين
به خوابي آرزومندم وليكن / سر بي دوست چون باشد به بالين
تهران سه و سي و سه بامدادان يكشنبه هجده اردي بهشت

- Posted using BlogPress from my iPhone
تهران سه و سي و سه بامدادان يكشنبه هجده اردي بهشت

- Posted using BlogPress from my iPhone
شنبه، اردیبهشت ۱۷
پيشكشي
تلفن يك قسم تلگرافي ست كه با دهن حرف مي زنند و با گوش مي شنوند. اين سفر كه معين الملك آمد، يك دستگاه آنرا همراه پيشكش آورده است. از اتاق شمس العماره تا اينجاكه باغ سپهسالار است كشيده ايم.
يك صفحه تخته ي سوراخ سوراخي دارد كه انسان به همان سوراخ ها حرف مي زند و دو اسباب است كه به گوش گذاشته مي شنوند.
از اينجا با ميرزا محمد مليجك و آقا محمد نايب سرايدار صحبت شد. مثل اين است كه در حضور حرف مي زنند.
مليجك كوچك را خواستيم با او حرف زديم، به عينه گويا مليجك پيش ماست. خيلي چيز غريبي ست و ما تا به حال اين اسباب را نديده بوديم.
يادداشت هاي روزانه ناصرالدين شاه / ١٣٠٠ - ١٣٠٣ قمري / به كوشش پرويز بديعي

- Posted using BlogPress from my iPhone
يك صفحه تخته ي سوراخ سوراخي دارد كه انسان به همان سوراخ ها حرف مي زند و دو اسباب است كه به گوش گذاشته مي شنوند.
از اينجا با ميرزا محمد مليجك و آقا محمد نايب سرايدار صحبت شد. مثل اين است كه در حضور حرف مي زنند.
مليجك كوچك را خواستيم با او حرف زديم، به عينه گويا مليجك پيش ماست. خيلي چيز غريبي ست و ما تا به حال اين اسباب را نديده بوديم.
يادداشت هاي روزانه ناصرالدين شاه / ١٣٠٠ - ١٣٠٣ قمري / به كوشش پرويز بديعي

- Posted using BlogPress from my iPhone
Angry birds 2
حالا فلسفشو بيخيال ....
بيا Angry birds بازي كنيم. منتهي واقعي. تو پرنده خشمگين باش و منم مي شم خوك تخم مرغ دزد ...
بپر تو بغلم
- Posted using BlogPress from my iPhone
بيا Angry birds بازي كنيم. منتهي واقعي. تو پرنده خشمگين باش و منم مي شم خوك تخم مرغ دزد ...
بپر تو بغلم
- Posted using BlogPress from my iPhone
استشهاديون
ساختار بازي angry birds همون حركت استشهادي يا انتحاري خودمونه هاااا. براي دفاع پرنده ها خودشون رو به كشتن مي دن و كلي خرابي و كشتار به بار مياد و اتفاقن تر و خشك هم با هم توش مي سوزن.ببين چجوري كپي برداري علني مي كنن بعد به خودمون مي فروشنش.

- Posted using BlogPress from my iPhone

- Posted using BlogPress from my iPhone
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۴
دوشنبه، اردیبهشت ۱۲
عزیزم ...
یه پیشنهاد برای دوستان مقیم لندن.
از روی برنامه "بفرمایید شام" می تونید دوست دختر پیدا کنید برا خودتون. ایضا دوست پسر. یه تحقیق کامله. کجا می تونید دستپخت و اخلاقیات و وضع مالی و خونه و زندگی طرف رو یه جا بفهمید ؟؟؟؟ می تونید تازه صبر هم بکنید تا هزار پوند رو برد برید تو کارش که اون پوله رو هم با هم خرج کنید
اع
کسی میدونه از کجا می تونم چند رول کاغذ اسکناس تهیه کنم ؟؟؟
اع اع سوء تفاهم نشه ها برای یادداشت های روزمره می خوام.
DraFtS
یه سر به باکس درفت های ایمیل تون بزنید. اینقدر چیزهای جالب در این ایمیل های نفرستاده شده پیدا می کنید که تا شب سرگرمتون می کنه
كاررررررررگر
زنگ زده به من مي گه تماس گرفتم روزت رو تبريك بگم، ميگم چطور ؟!
مي گه اخه روز كارگره ديگه ... (هر هر هر مي خنده)
حالا خودش چي كارست ؟! دلال يا همون واسطه يا هر چي ....
- Posted using BlogPress from my iPhone
مي گه اخه روز كارگره ديگه ... (هر هر هر مي خنده)
حالا خودش چي كارست ؟! دلال يا همون واسطه يا هر چي ....
- Posted using BlogPress from my iPhone
گلستان ميانسالي
هر بار از پيش تو، دل تنگ مي روم، گلي كوچك در گلستاني دور، مي پژمرد و هر بار شادمانم مي كني، گلي كوچك در گلستاني دور متولد مي شود.
- Posted using BlogPress from my iPhone
- Posted using BlogPress from my iPhone
یکشنبه، اردیبهشت ۱۱
قوي ترين
اين آيتم، آيتم نصف كردن يك شهروند با شمشير سامورايي هستش، شركت كنندگان حق انصراف ندارن
خودنگاه ، سري بعدي مسابقات قوي ترين مردان ايران
- Posted using BlogPress from my iPhone
خودنگاه ، سري بعدي مسابقات قوي ترين مردان ايران
- Posted using BlogPress from my iPhone
اشتراک در:
پستها (Atom)