در این دیار
بیست و هشت ساله که شدیخواهی نخواهی
انگار سن رفتن است
باید شروع کنی
یاد بگیری
بدون تعلقاتات
بدون کتابهایت
فیلمهایت
موسیقیهایت
گرام اتوماتیک چوبیات
بدون همه اینها
زنده بمانی
باید یاد بگیری
که فقط به چیزهایی دل ببندی
که بشود روی یک هارد اکسترنال کوفتی
کپیشان کرد
نه بیشتر
برای دستگرمی
باید تمرین رفتن کنی
و بعد
یک بلیط یکسره بخری
و
برای همیشه
بروی
این انگار
سرنوشت همه بیست و هشتساله های این دیار است
آبان نود