شنبه، آبان ۲

آقای پاریزی


راه های نو کشف کردیم، با بهترین رفیق و آقای پاریزی و منِ خیالباف که صدای خنده های قاه قاهی در سرم بود.
سلامتی آقای پاریزی
آهن پاره ای که به یاری مهر
به یاری دل خوشی های کوچک
به یاری فتنه هایی که در سر ماست
با ما نفس می کشد
هم قدم می شود
و شادی می کند 
...

ما را
حضور ما
کفایت بود؟
دودی که از اجاق کلبه برنمیآمد
نه نشانهی خاموشی دیگدان
که تاراندن شورچشمان را
کلکی بود
پنداری

تن از سرمستی جان تغذیه میکرد
چنان که پروانه از طراوت گل
...
هنوز آسمان از انعکاس هلهله ی ستایش ما
که بی ادعاتر کسانیم
سنگین است
این آتشبازی بی دریغ
چراغان حرمت کیست؟
..
کجایی تو؟
که ام من؟
و جغرافیای ما
کجاست؟



بامداد
مدایح بی صله 

مهر نود و چهار