یکشنبه، اسفند ۲۸

از آخرین یکشنبه سال

لعنت به آن زنی
که پس از او
چشمان هیچ زن دیگری
به چشم نمی آید
و در هر چای خوردنی
با هر زنی
در هر کافه ای
سه چار میز آنطرف‏تر
به چای بی مزه‏ ی کیسه‏ای خوردنت
لبخند می زند
و در هر مثلن معاشقه ای
در آستانه در
درست در راستای نور
ایستاده است
و لذتی که نمی بری را
نظاره می کند

آخرین یکشنبه سال

پنجشنبه، اسفند ۲۵

حاصل

اگر تنها
وظیفه ما در این دنیا
خوش گذرانی بود هم
باز
کم کاری کرده ایم

زمستان نود، در اتوبوس

سه‌شنبه، اسفند ۲۳

چارشمبه سوری

حال ترقه و آتش که نداریم
از سر و صدای بیرون هم که ترسیده ایم
می نشینیم روز چارشمبه سوری
تلویزیون تماشا می کنیم
و تنها دلخوشی مان این است
که به جوانتر ها با کنایه بگوییم
این که چیزی نیست
چارشمبه سوری زمان ما
شهر منفجر می شد

اخرین سه شمبه سال ۹۰

دوشنبه، اسفند ۲۲

دوری‏

خوب یا بد نیست. پیچیده است. آزادی عزیز و محترمه.
یه پاره‏ت هنو تهرونه ؟
این خوبه٬ ولی اون هم خیلی خوبه. رای نهایی من ...
خیلی خوبه. فقط اگر یه ذره بکشی‌اش بالا که نوشته‌ها یه کمی بیشتر معلوم شن خوب تر می شه. فقط گردنت یهو قطع نشه.
کاش می شد این مرزها نبود. آدم هر وخ که می خواس یه بلیط می خرید و هر جا که می خواس پیاده می شد. مجبور به انتخابهای به این دشواری نبود.
و پله‌ها … تمام نمی‌شوند تو دور می‌روی و دورتر
پارک جمشیدیه رفتن و توی راه توی برف گیر کردنمون
برگردیم به همون شب بارونی
این همه دشواری از تحمل ما خارجه. این همه انتخاب. این همه تصمیم. این همه دوری
این همه دوری
این همه دوری
این همه دوری


...
...
...

شنبه، اسفند ۱۳

...

به چای خوردن تو پیش آدم بعدی

در دوبار زنده‏گی کردن

آدم ها
مخصوصن از سی گذشته ها
زیاد این جمله را به کار می برند
که
"اگر یکبار دیگر به فلان سن برگردم
فلان کارها را می کنم"
و به خیال خودشان
آنقدر با تجربه شده اند
که اگر ناگهان بیست و پنج ساله شوند
یا اگر یکهو به سال اول دانشگاه برگردند
و یا حتی اگر
یکبار دیگر متولد شوند
و دوباره زندگی کنند
کارهایی که به آنها می گویند
"اشتباهات زندگی‏شان" را
تکرار نخواهند کرد
و یکسره توفیق و سعادت خواهند بود
و می شود در لحن سرشار از حماقتشان
به وضوح دید
که اگر حتی
یکبار دیگر از ابتدا
زندگی کنند
اشتباهاتی به مراتب بدتر خواهند کرد
و بسیار احمق‏تر از وضع فعلی شان
خواهند شد

باور نمی‏کنید ؟
ده سال بعد به دیدنشان بروید