سه‌شنبه، خرداد ۹

نخستین بار گفتش کز کجایی


جایی که من بزرگ شدم
احساس
خیلی امر مهمی نبود
اگر از زنی عاشقانه حرف می زدی
نشان خامی‏ات بود
اگر گلدانی می خریدی و هر صبح
آبش می دادی
بیکاره بودی
اگر عصرها
دوربین به دوش
می رفتی که برای دلت
عکاسی کنی
وقت تلف می کردی
اگر شعر می خواندی
و شعر خواندن
آرامت می کرد
یک چیزیت می شد

در جایی که من بزرگ شدم
احساس
خنده آور بود

و جماعتی سنگین دل
دور می نشستند
دوره ات می کردند
و احساسات تو را
عشق را
انسان را
ریشخند می کردند

و برایشان

معیار سنجش آدم ها
محترمانه اش
موفقیت" بود"
موفقیتی
که فقط
بوی گند پول
از آن بلند می شد

من
اینجا بزرگ شدم
...

اردی بهشت نود و یک